شماره معکوس p9

جئون به سختی نفس می کشید، نگران این بود که دستش رو شود !

"اریکا رفته کافه،اون طرف خیابون" Emilia

"چ...چی؟" jk

امیلیا پوزخند زد و با گام هایی پر صدا خودش را به هیکل بزرگ جئون رساند

" فکر کن من نفهمیدم جئون، من از چیزی که فکرش رو میکنی باهوش ترم!" Emilia

"منظورت چیه؟" jk

" من میدونم تو عاشق اریکایی!" Emilia

"چیییی؟" jk

امیلیا مجدد به چهره ی متعجب جئون پوزخند زد

" نکنه اینم نمی دونستی؟ من از بچگی باهات بزرگ شدم و به خوبی رفتارت رو میشناسم، حتی بهتر از خودت !" Emilia

اخم های جانگ کوک در هم رفت و با لحن وحشیانه ای گفت:

" حرف دهنتو بفهم امیلیا، اگه تو با من بزرگ شدی خواهرت هم باهامون بوده !" jk

امیلیا بلند خندید

" آره اونم بود ولی اون هر کسی نبود،خودت نمیفهمی همیشه هر کاری داشته باشه براش حاضری؟ نگرانشی؟ مدام به حرف های بی نمکش میخندی و سعی میکنی راضی نگهش داری ؟" Emilia

لب های جئون باز و بسته شد اما حرفی خارج نشد!

" برو بیرون جونگ‌کوک منو عصبی نکن" Emilia

قبل از اینکه دور شود،مچ دستش اسیر انگشت های قدرتمند جئون شد

" اینو به اریکا گفتی؟" jk

قبل از پاسخ امیلیا،اریکا با لحن مشکوکی پرسید :

" چیو به من گفته؟" erica

لعنت به امروز،انگار تمام دنیا دست به دست هم داده بودند تا جئون به مرز فروپاشی عصبی برسد

"هیچی..." jk

حرفش بریده شد و امیلیا با لحن کلافه ای گفت :

" اریکا یبار برای همیشه به این قضیه پایان بده" Emilia

اریکا متعجب به چهره ی عصبی جئون و سپس به خواهرش که با کلافگی مچش را تکان میداد نگاه کرد

" به چی؟" erica

مچ دستش تحت فشار بیشتری شد،چشمان جئون فریاد می‌زد که " لعنتی دهنتو ببند"
اما امیلیا مصمم تر از همیشه با لحن کوبنده ای گفت:

" جونگ‌کوک عاشق توئه!" Emilia

و بی توجه به بهت خواهرش مچ دستش را بیرون کشید و از سالن خارج شد
دیدگاه ها (۱۸)

شماره معکوس p10

شماره معکوس p11

شماره معکوس p8

شماره معکوس p7

ادامه پارت قبل صاف ایستاد و لیوان رو از جونگ کوک گرفت بعد از...

black flower(p,238)

برده ﴾۳۵ part آری روبه هویون گفت : به توچه من می‌خوام بشینم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط